به جای مهر تابیدی و رفتی
لبم را گونه مالیدی و رفتی
بگفتی بغض باشد همره تو
به جای بغض باریدی و رفتی
صدا کردم ندیدم روی ماهت
شنیدی و بچرخیدی و رفتی
منم مبهوت تو در باغ عرفان
به گرد یار رقصیدی و رفتی
شبی دردم به بالا باز گفتم
تو هم بالا پرستیدی و رفتی
نمی دانم چه دیدی سرنوشتم
ولی دانم که ترسیدی و رفتی
خوش آن چشمی که آن را در خماری
بدیدی و پسندیدی و رفتی
بگفتم لیلیم با من بمان تو
مرا مجنون بنامیدی و رفتی
به تو گفتم که تنها درد دارد
تو تنها را بفهمیدی و رفتی
گل نیلوفری در بر ندارم
گل نیلوفرم چیدی و رفتی
بگفتم معذرت کن تو قبولم
بخندیدی و بخشیدی و رفتی
قسم دادم تو را بر یک گل یاس
صدای یاس بشنیدی و رفتی
تو برگشتی و من هم گریه کردم
از این حالت تو رنجیدی و رفتی
بگفتم با پرستو ها میایی؟
تو نازیدی و کوچیدی و رفتی
تو رفتی با تمام شعر هایم
تو دانی هستیم چیدی و رفتی؟؟؟
با تشکر فراوان از وبلاگ
آسمون هستی.